ولی من دوست داشتم دنیا رو نجات بدم

و من در بیس‌هف سالگی یاد گرفتم محبت بی حد و حصر فقط برای مامان بابای آدم خوبه و بچه آدم. و دنیا با محبت بی حد و حصر جای بهتری نمی‌شه و آدم‌ها خوشحال و امن نمی‌شن و تهش فقط دردسره.

الان می‌فهمم شازده کوچولو چرا از ما آدم‌بزرگا ناامید بود.

۱۱ نظر ۶۶ لایک

می‌خوام بنویسم لکن نمی‌تونم.

یک کاربری در توییتر فارسی بود به نام پسرک که شخصی/ اجتماعی می‌نوشت. از سال هزار و سیصد و درشکه هم داشت تلاش می‌کرد که مهاجرت کنه به خارج. از قضا بالاخره بعد از مدت‌ها موفق شد بارش رو ببنده و جلای وطن کنه. و در یکی از اولین اقدام‌ها نظر‌سنجی گذاشت که «از مشکلات روزانه کلافه‌اید. توییتر را باز می‌کنید. دوست دارید فرد خارج نشین که مستقیما با مشکلاتی شبیه به مشکلات شما درگیر نیست چه توییتی کرده باشد؟» و 85 درصد شرکت‌کنندگان گفته بودن «روزمره، بی‌ارتباط با ایران/ ریختشان را نبینم بهتر است/ دیدن نتایج».

حالا شده حکایت من.

۱۳ نظر ۳۷ لایک

نه، واقعا!

لطفا بیاید منو قانع کنید که چرا باید دلمون برای اسنیپ بسوزه؟ چرا باید کوچکترین نظر مثبتی به اسنیپ داشته باشیم؟ چه چیزی باعث می‌شه اسنیپ از لوسیوس مالفوی، از بلاتریکس لسترنج، بهتر باشه؟ :|

۳۰ نظر ۱۸ لایک
پلاکت پیشرفته: https://t.me/commaButBetter
دستچین از بلاگستان
آرشیو دست‌چین
نور خدا
سیاه و سفید
مغازه‌ی خودکشی
عشق، زخمِ عمیقی که هرگز خوب نمی‌شه...
رقص ناامیدی
آب جاری
If Social Media Hosted a Party
کادر درمان
دوستت دارم پس به تو آسیب میزنم
تماشاگر
باز و بسته کردنِ یک در
پینوکیو
People help the people
رنج «سکوت» : اقلیت بودن
تگ ها
بایگانی
پیشنهاد وبلاگ
رویاهای کنسرو شده
روزهای زندگی یک مسافر
نیکولا
پرسپکتیو
حبه انگور
اعترافات یک درخت
میلیونر زاغه نشین
از چشم ها بخوانیم
درامافون
جیغ صورتی
خودکار بیک
خیالِ واژه
در گلوی من ابرِ کوچکی‌ست
هذیانات
کافه کافکا
برای هیولای زیر تختم
پنجره می چکد
در من نهفته گویا، یک دایناسور خوب!
زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک
آشتی با دیونیسوس
دامنِ گلدارِ اسپی
همیشه تنها
کوچ
بوسیدن پای اژدها
هویج بنفش
حمیدوو برگ بیدوو
اوایل کوچک بود
آراز غلامی
Meet me in Montauk
یادداشت های یک دختر ترشیده
Mahsa's moving castle
تویی پایان ویرانی
قالب: عرفان و جولیک بیان :|