They say we’re living to make our dreams come true
In the middle of the night, I begin to forget that
Because nothing goes off without a hitch
...I have nowhere to go home to
I can’t erase this feeling now
There’s too much life ahead of me, right?
(I'm on the way)
I even welcome this nostalgic pain
+ به زودی، یعنی شاید فردا مثلا، یا پس فردا...نمیدونم، سه شنبه کی میشه؟ همون روز! یه چیزی میذارم از این جَوی که توشم بیاین بیرون. نمیدونم چرا میومدم براتون تعریف می کردم که داشتم تو چه موقعیتی دست و پا می زدم...یعنی منظورم اینه که، خب، چیکار می کردین مثلا؟ دست می زدین زیر چونه می گفتین «آخی...»؟ خب این کارو هر روز بکنین همچنان. چه فرقی داره جزییاتشو بدونین یا ندونین؟
دل کی رو دارم می سوزونم؟
+اینجا هنوز هیچکس باور نمی کنه که من ، اسم دوست چهارساله م رو هم بعد از بیست و چهار ساعت گذر زمان از اس ام اسش به جا میارم... میگن جدیدا خودتو میگیری، نمیای برای خواهر از پشت کوه اومده ت مشکلات ریز و درشت نرم افزاریشو حل کنی!! خدایا منو بکش از دست این جماعت
+ میدونی؟ این این روز ها جای خیلی چیزا رو پر می کنه...ممنونم ازت.
متن خاکستری از لیریک Again ، از Yui. گوش دادنش به هیچ آدم سالمی توصیه نمیشه.لیریکشو دوست داشتین بخونین ، ولی در قبال موزیکش...!