سه سال.



بله هجده دی ماه شما هم به خیر.
۱۶ لایک
۱۸ دی ۰۹:۴۶ -- 𝚂𝚎𝚕𝚎𝚗𝚎
عرزشی‌های عزیز بهتره مغالطات خودشون رو برای دفاع از این جنایت آماده کنن قبل از اینکه توی آتیش خشم و درد مردم بسوزن.
۱۸ دی ۱۲:۲۱ آقای کِرم
می‌گن خطای انسانی؟ خب اپراتورش رو میاوردین دادگاه نظامی. می‌گن نه تقصیر اونیه که تو شرایط نظامی اجازه پرواز داده، خب چرا بعدش پی نگرفتین ببینید که بوده و چرا همچین کرده وقتی می‌تونید موسسه‌های خیریه رو تا موساد و سیا رهگیری کنید(بچسبونید)؟

ولی حقیقتا هیچ بخشی از این کمدی سیاه بیشتر از هر و کرهای حاجی زاده و رضوانی دو سه هفته بعد از این قضیه منو نسوزوند.
۱۸ دی ۱۲:۳۳ مهدیار پردیس
سهوی بود؟ بر فرض که درست!
دومی چی؟ اونم سهوی بود؟
۳ روز دروغ هم سهوی بود؟
کلییر نکردن آسمان کشور در شرایط جنگی هم سهوی بود؟
پاکسازی عجله‌ای محل سقوط هم سهوی بود؟
به کار گرفتن تمام امکانات رسانه‌ای برای تکذیب هم سهوی بود؟
بازداشت منتشر کنندهٔ فیلم حادثه هم سهوی بود؟
بیانیهٔ مضحک دولت هم سهوی بود؟
تحویل ندادن جعبه سیاه هم سهوی بود؟
سیرک دادگاه هم سهویه؟
گزارشگر صداوسیما که اصرار داره القا کنه «حتماً مصلحت بوده زدیم» هم سهویه؟
سایبری‌هایی که اصرار دارن روش خاک بریزن هم سهویه؟
معرفی نشدن مقصرین اصلی و ارائهٔ چند تا سعید امامی برای خاموش کردن قضیه هم سهویه؟
تقلیل داغ و دادخواهیِ خانواده‌ها به پول و غرامت هم سهویه؟
دیگه چیا سهویه و ما ساده‌هایی که سواد رسانه‌ای و نظامی و ژئوپولتیک نداریم و اسیر دست معاندین شدیم، نمی‌تونیم درکش کنیم؟
۲۱ دی ۱۸:۲۸ بانوچـه ⠀
:(
تا همیشه داغداریم...
۰۲ بهمن ۱۱:۳۱ پسر انسان
خطای انسانی....
۱۷ بهمن ۲۳:۱۲ امیرحسین نخجوانی
هیچ وقت صورت ماتمزده ی پدر و مادر پونه رو تو مراسم ختمش فراموش نمی کنم :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
پلاکت پیشرفته: https://t.me/commaButBetter
دستچین از بلاگستان
آرشیو دست‌چین
نور خدا
سیاه و سفید
مغازه‌ی خودکشی
عشق، زخمِ عمیقی که هرگز خوب نمی‌شه...
رقص ناامیدی
آب جاری
If Social Media Hosted a Party
کادر درمان
دوستت دارم پس به تو آسیب میزنم
تماشاگر
باز و بسته کردنِ یک در
پینوکیو
People help the people
رنج «سکوت» : اقلیت بودن
تگ ها
بایگانی
پیشنهاد وبلاگ
رویاهای کنسرو شده
روزهای زندگی یک مسافر
نیکولا
پرسپکتیو
حبه انگور
اعترافات یک درخت
میلیونر زاغه نشین
از چشم ها بخوانیم
درامافون
جیغ صورتی
خودکار بیک
خیالِ واژه
در گلوی من ابرِ کوچکی‌ست
هذیانات
کافه کافکا
برای هیولای زیر تختم
پنجره می چکد
در من نهفته گویا، یک دایناسور خوب!
زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک
آشتی با دیونیسوس
دامنِ گلدارِ اسپی
همیشه تنها
کوچ
بوسیدن پای اژدها
هویج بنفش
حمیدوو برگ بیدوو
اوایل کوچک بود
آراز غلامی
Meet me in Montauk
یادداشت های یک دختر ترشیده
Mahsa's moving castle
تویی پایان ویرانی
قالب: عرفان و جولیک بیان :|