هیچ چیزی مثل یک فنجان چای داغ در یک روز سرد نمیتواند آدم را به دنیای دیگری ببرد. وقتی اولین قطرههای چای به لیوان میریزند و بخار آن به صورتت میخورد.....
هیچ چیزی مثل یک فنجان چای داغ در یک روز سرد نمیتواند آدم را به دنیای دیگری ببرد. وقتی اولین قطرههای چای به لیوان میریزند و بخار آن به صورتت میخورد.....
گاهی وقتها یک شب کاملاً عادی به نظر میآید. شبهایی که هیچ چیز خاصی در آن نمیافتد. نه رویداد هیجانانگیزی، نه یک دیدار شگفتانگیز، نه هیچ چیزی که آن را از شبهای دیگر متمایز کند. اما در این شبهای ساده، گاهی یک اتفاق بیصدا میافتد، یک اتفاق که میتواند تمام فضای شب را پر کند. یک اتفاق از جنس خیال، یک اندیشه یا خاطرهای که به ناگهان به ذهن خطور میکند.