دیروز با برادرم رفته بودیم ملافه رو تختی بخرم برا تختم. طرف کلی روتختی زشت گذاشته جلومون، یکی از یکی بی ریخت تر. من همینطور دو به شک بودم که چه کنم و بخرم یا نخرم و پارچه بگیرم بدوزم مثلا یا چی...! طرف دید ما خیلی درگیریم گفت:
-خانوم شما با همسرت یه دور بزن بیا اینکه طرح هارو خودت ببین!
ما تازه دور زده بودیم و برگشته بودیم همون مغازه. بنابراین :/ نگاهش کردیم. دوباره گفت:
-نه تعارف نکن، راحت باشین دیگه؛ خودتون طرح ها رو نگاه کنین!
و سپس با مشاهده ی چهره ی علامت سوال ما، از پشت پیشخوان اومد بیرون و ما رو دعوت کرد بریم اون پشت. در این مرحله من متوجه شدم که...
منظورش از یه دور بزن...
اینه که پیشخون رو دور بزن بیا اینور...
و منظورش از همسرت...
محمده:|||||||
وجدانا هر پسر یک متر و نود سانتی ای که با یه دختری اومده خرید و یه کیسه حامل دو تا طالبی هم دستشه، شوهرش نیست:| شاید برادر کوچیکه ش باشه!!!چرا؟!:|